نیلیانیلیا، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 27 روز سن داره
هامونهامون، تا این لحظه: 7 سال و 10 ماه و 3 روز سن داره

روزهای خوبی که خواهم داشت...

7.5

مامان گلم...   شیرین من این روزها شیرین تر هم شده... امروز اولین لیوان خودشو شکوند.... از توی لیوانهای تزیینیم تو آشپزخونه یک دونه رو گرفت و انداخت!.... هنوز منتظر دندون و راه افتادنشم... چهار دست و پاش خیلی عالی شده...دیگه نمیترسه و از این اطاق به اون اطاق میره... دردری هم خیلی شده... هر کسی میره بیرون دخترم پشت سرش گریه میکنه که چرا منو نبردی ؟!... غذا خوردنش افت کرده و دیگه به راحتی قبل کمکی نمیخوره... این روزها از بس هوا گرمه روزی یک بار میره آب بازی و انصافا هم خوب بازی میکنه... توی لگن مینشونمش و سر و تنش رو میشورم...خودم تنهاااااااااا!!........ عاشقشممممممممممممممممممم............. پینوشت : دخترم این روزها...
30 ارديبهشت 1392

7 ماهگی...

7 ماهگی گلم... با وزن 8900 و قد 70 و دور سر 45 تموم شد... -راحت میشینه... -دائم در حال بلند شدن از هر چیزیه... -چهار دست و پا رو سریع میره... -تو روروئک میدوه! -شبها 11 میخوابه تا فوقش 8 صبح.... تو طول روز 2-3 تا نیم ساعت میخوابه... -با غریبه ها غریبگی میکنه و تو جاهای غریب دائم باید بغل باشه... -تو بغل بشین پاشو میکنه... -توپو شوت میکنه.... -تاتا میکنه.... ...
12 ارديبهشت 1392

6 ماه و 20 روز!

مامانی... این روزها فقط با تو معنا داره.... فقط تویی که مایه ی آرامشمی..وقتی جسم گرم تو رو تو بغلم میگیرم یک نفس راحت میکشم و گاهی هم خدا رو بابت داشتن تو شکر میگم... این روزها وروجک شدی..دائم در حال بالا رفتن از همه چیزی... همیشه باید پشت سرت باشم که چیزی رو بیخودی نخوری... جای خطرناک نری ... غریبگی میکنی... بغل من و بابا و مامان بزرگ و بابابزرگت آرومی... جای غریب بری حتی اگه بزارمت پایین دستتو باز میکنی و میآی به سمت آدم... اگه نگیریمت گریه میکنی... غذای کمکی میخوری... بعضی ها رو دوست داری و از بعضی هم خوشت نمیآد... مثلا از حریره بادام نفرت داری ولی بقیه چیزها رو حالا به نسبت میخوری... ولی هنوز عشقت شیر مامانیه.... لاغر شدی... آخ...
5 ارديبهشت 1392
1